چند شعر از شاعران جهان

خیلی جالبه، وقتی شعر می خونی می فهمی که تنها نیستی

شاعران در تمام دنیا انگار یک رسالت دارند: نوشتن تمامی شما به زبانی قابل درک برای تمامی شما

در شعر می بینم انسانی در گوشه‌ای کاملا متفاوت با گوشه‌ی من در زمانی متفاوت، با زبانی متفاوت و فرهنگی متفاوت، همین درد رو در سینه داره که من در این جا در سینه دارم.

اشعار رو اگر حوصله دارید بخونید

 

ادامه نوشته

شعری از مایاکوفسکی

ای آدم‌ها
دردم می‌دهید
اما عزیزتان می‌دارم
نزدیکتان می‌دانم
آیا ندیده‌اید
لیسه‌ی سگ را
بر
دستِ سنگ انداز؟!
من
امروز
مسخره ی عالمم
مضحکه‌ی خاص
به قصه‌ای مانندم
ملال‌آور
بی‌معنا
اما
من
می‌بینم
عبورِ آن کس را
که هیچ‌کس نمی‌بیند
از کوهسارِ زمان
می‌بینم
فرودِ ۱۹۱۶ را
بر تاجِ خارِ انقلاب
بر پیشاپیشِ خیلِ گرسنگان
بر مسندی که نمی‌بیند
که ناتوان است از دیدنش
چشمِ کوتوله‌ی مردم
زیرا
من
هر آنجایم که درد آنجاست
زیرا
من
بر هر دانه‌ی اشک
مصلوب شده‌ام
من
گناهانم
یکسر
نابخشودنی‌ست
زیرا
من
در جانِ خود
سوزانده‌ام
محبت نه،
کشتزارهای محبت را!

ولادیمیر مایاکوفسکی | ترجمه‌ی مدیا کاشیگر

 

​​​​پ.ن. شعر را از کانال شاعران جهان کپی کرده ام.