جایی به نام زیر فرش
در یکی از این بازیهای فوتبال که در همین روزها انجام شده فقط تماشاچیان زن حضور داشتهاند و فدراسیون محترم چشمش را روی گردش مالی کاملا بسته و در اقدامی انساندوستانه و بهتر بگویم زن دوستانه ورود آقایان را به عنوان تماشاچی ممنوع کرده است وگرنه که بازیکنان و تیم داوری و به احتمال زیاد عکاس و خبرنگار حاضر در استادیوم همگی مرد بودند.
این بار اول نیست که ابن اتفاق میافتد اما هرچه بیشتر این کار تکرار میشود مساله به نظر من مسخرهتر و از معنا تهی تر میشود.
مساله، مساله جارو و آشغال و فرش است. به هر ایرانی که این را بگویی گوشی دستش میآید که بعضی ها فرش را که جارو میکنند در آخر کار که باید خاکروبه را دور بریزند به خودشان زحمت دور انداختن نمیدهند بلکه در کمال درایت و متانت و هر صفتی از این دست گوشهی از همه جا بیخبر فرش را بالا میدهند و خاکروبه را میریزند زیر فرش که دیده نشود. مهم آن دیده نشدن است و مساله اصلا پاکی و پاکیزگی نیست
حالا برگردیم به استادیوم و دهان ناپاکیزه گوی بعضی از تماشاچیان که چنان آلوده است که نباید به گوش خانمهای محترم تماشاچی برسد....
کجای کارید آخر... خشونتهای جنسی در سر کار غوغا میکند و خشونتهای خانگی و افسارگسیخته در دشتهای سرزمینمان میتازد اما چون در محیطهای بسته و کوچک و محدود است خیلی به جایی برنمیخورد اما در استادیوم چون پخش ملی میشود دیگر نمیشود سرتان را زیر برف بکنید خودتان را به ندیدن و نشنیدن بزنید
پس چه کار بهتر از زیر فرش بردن فرهنگ رایج...