فروغ
آری آغاز دوست داشتن است
برای فروغ که همه ی هستیش آیه ی تاریکی بود اما هدیه اش به من، به ما، به دختران این سرزمین، نور بود و امید.
باید ممنون قیصر عزیز باشم اگر که نامی از فروغ می دانم و او را می خوانم. او بود که تمام باورهای اشتباه ما را با چند جمله ی زیبا و منطقی شست و به ما بچه های دبیرستانی( من و دوستم) که در کانون به ملاقات او رفته بودیم نشان داد حرفهایی که گفته می شود چقدر بی اساس و چقدر از روی عدم شناخت است. چیزی از جنس احساس گناه از خواندن اشعار فروغ در ما شکست و از آن پس فقط عشق بود و عشق بود و عشق بود. فروغ تنها صدای زنانه ای بود که به عنوان یک زن در جامعه ی شعری نه از در حکمت و اندرز که از در عشق و عاشقی وارد می شد. برای من فروغ با آن چشمهای زیبا و آن موهای کوتاه و آن لبخند به پهنای صورت تصویر ابدی زنیست که توانست عاشق شود و آنقدر جسارت داشت تا آن عشق را فریاد بزند. فروغ تابوی شرمی بی معنی را شکست و بجایش بذر گیاهی را کاشت به نام من زن هستم اما هستم. من زن هستم اما هستم. من چیزی غیر از پوست و گوشت و احساس هستم. من همیشه معشوق نیستم، می توانم عاشق باشم و با نیروی عشق جادویی داشته باشم از جنس آتش. آتشی که خاکستر نمی شود و همواره گرم و تابان و پر شکوه و پذیرنده، تا ابد روشن خواهد ماند. فروغ صدایی بود که خاموش نمی شود، افسانه ای بود که تا ابد در دل هر زنی می تواند زیست کند و زنده بماند.