🍁🚽🍂🚽🍁🚽🍂
قمر تاج و بهداشتی جات

عارضم خدمت نسوان محترمه که باد خزان نرم نرمک در طهران پیچیده و برگهای رنگ به رنگ را از جانب باغات شمیران تا پیچ شمیران و لاله زار که ما ساکن باشیم، می آورد و فی الحال که ما این نامه را کتابت می کنیم عطر خوش نارنگی نوبر در فضای اتاق پیچیده است. البته ما اهل نوبر کردن نبودیم و داستان دارد این خرید نارنگی از طرف صادق خان.

عرضم به حضورتان که امروز صادق خان با روی گشاده آمد منزل با لبخندی به پهنای صورت و یک کیسه نارنگی که می داند دوست دارم. با تجربه ی چندین و چند ساله گوشم خبردار شد که کاسه ای زیر نیم کاسه است.

ساعتی که گذشت دیدم که صادق خان در حالیکه سبیل کلفتش را می پیچاند رو به بالا، رفت سمت درب منزل و با یک توپ پارچه ی چیت گلدار در دستش به داخل برگشت.
در ادامه که جویای قضیه ی خرید این توپ پارچه شدیم فرمودند که قمر تاج جان ! دستمال کلینکس افتاده است به عبارتی فینی صد تومان و بهداشتی جات فرنگی نیز نایاب شده است. مرحمت کن و تا اطلاع ثانوی، به رسم مرحوم ننه جانمان از این توپ پارچه انواع دستمال چهارگوش به جهت فین کردن و پاک کردن و مالیدن به در باسن بچه ها، ببُر و در اندازه های مختلف بدوز. یک خوش قواره اش را هم برای در جیب ما بدوز تا در جیب کت نیمدارمان بگذاریم و فرهنگ سازی اجتماعی کنیم.

علی ایّ حال در این روز زیبای آدینه نشسته ایم زیر پنجره ی ارسی و در حال چرخاندن چرخ خیاطی سینگرمان به عطر خوش نارنگی دلمان را خوش کرده ایم و به رسم ننه جانمان، کهنه می دوزیم‌.

عجالتا مراقب احوالاتتان باشید و بدانید و آگاه باشید که خون از دماغتان بیاید به صرفه ترست تا اینکه آب دماغتان آویزان شود.

خوش و سردماغ باشید
قمر تاج در حال دوخت و دوز

روز آدینه مقارن با ششم مهرماه ۱۳۴۷
🍁🍂🍁🍂