باز بینی یک فیلم برای اینکه بشوره ببره ...
مدتها بود فیلم گورکن بهم سقلمه می زد که ببینمش. بازی ویشکا آسایش رو دوست دارم و امیدوار بودم در کنار حسن معجونی ، اگر نه یک شاهکار، یک اثر قابل قبول * رو ببینم.
فیلم گورکن اما از همه نظر ضعیف بود.
یک. بازیها بدون ایجاد هیچ احساسی در بیننده انجام شده بود. فیلمی که باید پر از کش و قوسهای عاطفی باشد، مثل یک خط صاف جلو می رفت. نمی دانم تا چه حد نظر من درست است اما باریگر به نظر من بدون پیش آمادگی دیالوگ را می گفت انگار چای و کیکش را که خورده، گفته حالا ببینم اینجا چی باید بگم. حتی در خواندن پیش نمایش هم آدمها بیشتر احساس به خرج می دهند.
در باب بی احساس بودن بازی بازیگرها، همین قدر بگویم که رابطهی عاطفی ای که با گورکن در فیلم برقرار شد قوی تر از روابط عاطفی بین آدمها بود.
دو. نقش اضافه آن هم برای گوهر خیر اندیش. با حذف ایشان فیلم هیچ صدمه ای نمی دید
سه. بی هدف بودن فیلم، که بیشترین لطمه را از همین بی هدفی می خورد. در آخر ما نفهمیدیم چرا آن رشته اتفاقات افتاد. البته اگر فیلم را ببینید یک پاسخ شفاف داده که بیشتر از آنکه پاسخ باشد، مثل سیخ روی اعصاب بیننده می رود
القصه برای اینکه بشوره ببره، به بازبینی فیلم برف روی شیروانی داغ نشستم. نه اینکه ابن فیلم ضعف نداشته باشد، اما همین که شاعرانه بود، ما را بس.
* : در سیستم جدید آموزش ابتدایی، دیگر نمره نمی دهند و با چهار معیار خیلی خوب، خوب، قابل قبول و نیاز به تلاش، سطح یادگیری بچه ها سنجیده می شود. نیاز به تلاش همان مردودی سابق است.