های سیزن
عرض و سلام و ارادت
مدتی نبودم و هنوز در همان نبودن و خلسه غرقه ام. خیلی دوست دارم بنویسم اما هنوز در همان حالت بی وزنی، سیار در فضا به سر می برم.
احساس ذره ای را دارم که بعد از مدتها فشرده نگاه داشته شدن، ناگهان تمام انرژی اش را رها کرده و بی هدف فقط پیش می رود. گاهی دوست دارم بر بساط سیاره ای بنشینم و چای عصرم را کنار گدازه های سرگردان بنوشم، اما انگار چیزی در ته فضا منتظرم باشد، مجال نشستنم نیست. امیدوارم این تیر رها شده از کمان بر قله ی برف گیر کوهی بلند بنشیند که سرچشمه ی شعر باشد و داستان.
دعاگویتان: یک عدد شهابه ی آسمانی
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۸ ساعت 2:42 توسط مهسا
|