سومین چالش چهارده شب نوشتن
شب ششم🌙
در کفاشی قسمت ۱
زن پا به ماه بود و از گردی شکمش معلوم بود تا چهار پنج هفتهی دیگر، زایمان میکند. جوان بود و با مردش برای خرید کفش آمده بود. با وجود آنکه اواخر پاییز بود نه بارانی باریده بود و نه برفی در راه بود. با این حال زن در آن هوای آلودهی تهران و شلوغی شبهای آریا شهر، آمده بود برای خرید چکمه.
فروشندهی چشم رنگی کفاشی، دو سه مدلی برایش آورد. زن از هر کدام یک لنگه پوشیده بود و در فضای کوچکی که جلو آینه بود طوریکه به کفشهای روی دکور و صندلیهای نشیمن نخورد، قدم میزد. مثل مدلی بود که بجای دادن یک سن پر بیننده، یک اتاقک پرو برای نمایش به او داده باشند. مردش، مثل بیشتر مردها، نظر خاصی نداشت و تنها آمده بود که باشد* خودش را عقب کشیده بود و وظیفهی خطیر انتخاب کفش را به تمامی به خود زن سپرده بود.
زن قدمهای کوتاهی جلو آینه برمیداشت و نگاههای عمیق و طولانی در آینه به پاهایش میانداخت. شکمش بزرگ بود و مانع این میشد که کفشها را بدون آینه خوب برانداز کند. کلافگی و سردرگمی نگاهش را، فروشندهی تیز کفاشی هم متوجه شد و در جا سعی کرد قضیهی انتخاب کفش را به نحوی، پیش ببرد که مشتری دست خالی نرود.
در بین کفاشیهای آریا شهر، این یکی چون تولید کننده است، قیمتهایش از همه مناسبترند، اما در عوض، هزینهای برای دکور نکرده و نورپردازی خاصی هم ندارد. کسی که محله را نشناسد، توجهش کمتر جلب این مغازه میشود. مدلهایش هم تنوع زیادی ندارد و طی ده، پانزده سال اخیر که مشتریش بودهام، نسبت به سایر کفاشیها، تنوع کمتری دارد.
اما به جایش تا دلتان بخواهد، مشتری مدار هستند و نمیگذارند دست خالی از مغازه بیرون بروی.
فروشنده، تردید و کلافگی را که در نگاه زن دید شروع کرد به تعریف کردن از چکمهها. از کفه و رویه و ابزار یراق... و در آخر اضافه کرد که لااقل پنج سال چکمه است.
زن پا به ماه، نگاهی عاقل اندر سفیه انداخت و با قاطعیت یک فیزیکدان که تمام ابعاد یک پروژهی مهم فضایی را سنجیده باشد گفت: من هر جفت چکمه را فقط یک زمستان میپوشم... بعدش کنار میگذارم.
من : آ 😳
چکمهها: آ... آ 🥺
و فروشنده که در بلاهت زن داشت رقص شادمانی میکرد 😎
یک حساب سرانگشتی کردم دیدم این زن نهایتا یک ماه از این چکمه استفاده کند و بعدش فارغ شود و بعدش هم که زمستان تمام میشود...
نمیدانم چرا دلم برای چکمهها سوخت...
* تو فقط هستی که باشی، مصداق بارز این مدل مردها در خرید است، به نظرم.