شب ششم با تاخیر🌙

جیرجیرک آوازش را شروع کرده
و این یعنی
جیره‌ی من از نور تمام شده‌است
تمام سهم من را
خورشید در چرخش دیوانه‌وار این منظومه
به سمت دیگر زمین برده
و من هرچه بگردم
جز سوسوی چند ستاره
در دامنم، نمی‌افتد

پنجره‌های خانه نابینا شده‌اند
و این روزها
تنها چند کرم شب‌تاب
عصای دست منند

برایم شمعی روشن کن
پیش از آنکه شیر گاز تکلیفم را روشن کند
پیش از آنکه برای خورشید، پس بفرستم
جیره‌‌ی تاریکی‌ام را.

.